چگونه ریسک پذیر باشیم؟ اهل ریسک و خطر کردن هستید؟ ریسک پذیر بودن یک شاخصه مثبت است یا منفی؟ اگر شما هم به دنبال پاسخ این پرسش ها هستید و تصمیم دارید تا بیشتر از قبل ریسک کنید و این کار را به روش صحیح و اصولی انجام دهید با ما در این مقاله همراه باشید تا ۵ روش برای ریسک پذیری صحیح و تمرین برای ریسک پذیر بودن را با شما مرور کنیم.
خیلی ها دوست ندارند ریسک کنند علی رغم اینکه دوست دارند ریسک پذیر باشند. لابد شما هم جزو آن دسته از افراد هستید. ندایی درونی به آدم می گوید که نکن. و بعد آدم می ترسد که با ریسک کردن تمام زندگی و هست و نیستش را به باد دهد. بعضی مواقع حق با این ندای درونی است. بعضی مواقع هم نیست. چگونه باید ریسک کرد و موفق شد؟!
هر ریسک با ریسک دیگر متفاوت است. اما در عین حال همه ی ریسک ها هم به نوعی شبیه هم هستند. باید برای شیرجه زدن در اقیانوس، چند اصل اساسی را به خاطر داشته باشید. لازم نیست اصول زیادی را برای ریسک کردن یاد بگیرید. فقط کافی است این پنج اصلی را که در این مقاله با شما در میان بگذاریم را به کار ببندید.
در ریسک پذیر بودن متوجه حقیقت شکست باشید
شکست بخشی از زندگی است. هر کاری که می کنیم نباید یادمان برود که شکست بخشی از آن است. همه ی آدم های موفق در طول زندگی شان شکست های بزرگی را متحمل شده اند. اگر خیال می کنید که ریس کردن اصلا شکستی در بر ندارد واقعا در اشتباه هستید.
پس انتظار شکست و درد و رنج را هم داشته باشید. برای موفقیت باید انتظار بی خوابی شبانه و ترس و لرز و ناامنی را داشته باشید. هرچقدر هم که راجع به ریسک مثبت اندیشی کنید فایده ندارد و بالاخره چیزی که قرار است اتفاق بیفتد رخ خواهد داد.
وقتی هم شکست در خانه ی شما کاربران را زد دو راه در پیش دارید: یا ادامه دهید یا جا بزنید. اگر آرزو دارید که سر از دشت زیبای پر از گل در بیاورید و در آنجا زندگی کنید و بعد متوجه شوید که برای رسیدن به آن دشت زیبا می بایست از غار تاریک و وحشتناکی که پر از خفاش است عبور کنید، ممکن است فورا عطای آن دشت را به لقایش ببخشید.
کاریزما چیست و چگونه کاریزماتیک باشیم؟
به ندای درونی تان اعتماد کنید
مثلا داستان نویسی را در نظر بگیرید. نوشتن داستان ریسک بزرگی نیست. فقط زمان و وقت آدم را می گیرد. ممکن است فکر کنید که اگر داستان دویست صفحه ای را بنویسید و بعد چیز جالبی از آب در نیاید و اصلا هم منتشر نشود واقعا زمان زیادی را هدر داده اید. اما باز هم اشتباه می کنید. شما با نوشتن آن دویست صفحه تمرین داستان نویسی کرده اید و چیزی را از دست نداده اید.
این عشق و شور و ندای درونی شما است که شما را نه تنها به نوشتن بلکه به هر کاری ترغیب می کند. آدم های موفق کسانی هستند که تمام تمرکز و عشق و وجود خود را بر روی کاری که انجام می دهند معطوف می کنند. در حین انجام آن کار، هر چه که باشد، به در و دیوار نگاه نمی کنند، موبایل و ساعت خود را چک نمی کنند و خلاصه غرق در کار هستند. پس از این عشق و شور و ندای درونی که به شما می گوید موفق خواهید شد الهام بگیرید و به جلو بروید.
اصالت خود را از یاد نبرید
اگر می خواهید ریسک کنید و به کسی تبدیل شوید که واقعا خودتان نیست با سر به زمین خواهید خورد. خواه وارد رابطه با کسی شده اید یا فرصت جدیدی نصیبتان شده است باید خودتان باشید نه کس دیگر. خود خودتان.
چند بار برایتان پیش آمده که وارد رابطه ی عاطفی با کسی شده اید و درست عاشق چیزها و کارهایی شده اید که طرف مقابل عاشق آنهاست؟ مثلا نویسنده یا مترجم یا گرافیست و عکاس هستید، به نوشتن و کلمات و تصاویر علاقه دارید و اصلا هم از محیط کاری اداری که ساعت مشخصی دارد خوشتان نمی آید. دوست هم ندارید رئیس بالای سرتان باشد و مدام به شما دستور بدهد.
خلاصه دوست دارید خودتان باشید. حالا وارد رابطه با فردی شده اید که درست بر عکس شماست و کار اداری با ساعات و حقوق مشخص و ثابت را دوست دارد. شما هم لابد برای خوشامد دل او هویت خودتان را زیر پا می اندازید و تن به کاری می دهید که اصلا مناسب شما نیست! جان کلام اینجاست: هرگز برای راضی نگه داشتن کسی (نه خوشحال یا خوشبخت کردن) رضایت خود را نادیده نگیرید. خوشبخت و خوشحال کردن فردی شما را هم خوشحال و خوشبخت خواهد کرد. اما راضی کردن فردی دیگر به قیمت جان و عمر شما تمام خواهد شد.
درک کاملی از ریسکی که دارید می کنید داشته باشید
این نکته بسیار روشن و واضح است. باید بدانید که ریسکی که می خواهید بکنید ارزشش را دارد یا نه. آیا خانواده تان در این مسیر شما را حمایت می کنند یا نه. آیا واقعا با این ریسک زندگی تان عوض خواهد شد و رو به بهبود خواهد رفت یا نه. حواستان به تمام جوانب باشد و همه موارد را در نظر بگیرید.
از تک تک فرصت ها استفاده کنید
آدم مگر چند سال زنده است؟ فرصت های زندگی مگر چقدر هستند؟ شاید نتوانسته اید تا الان با نکات فوق همذات پنداری کنید اما این نکته را که ” ما در این دنیا فقط یک بار زندگی می کنیم” را نمی توانید تخطئه کنید. حالا که اینطور است چرا ریسک نکنیم؟ واقعا ده ها سال زندگی کردن ارزش چندین مورد خطر کردن ندارد؟ بنشینید و به این موضوع فکر کنید. نگران نباشید، اگر شکست خوردید سرتان را بالا بگیرید و بگویید اقدام کردم ولی به نتیجه نرسیدم. اما شجاعت اقدام کردن را داشتم.
وقتی پیر شدیم و در بستر مرگ قرار گرفتیم، ممکن است حسرت خیلی چیزها به دلمان مانده باشد. از انجام کارهایی پشیمان باشیم. شاید از اینکه بیشتر کار نکرده ایم، به دنبال علایق خودمان نرفته ایم، استعدادهای خود را نشناخته ایم و یا با فردی که واقعا دوستش داشتیم و با ما واقعا تفاهم داشت ازدواج نکره ایم پشیمان باشیم. این احساس چقدر سخت خواهد بود؟
پس تا زنده اید پشیمان نباشید، چیزهای جدید بیاموزید و تجربه کنید. دست روی دست نگذارید و ریسک هایی را که به آنها باور دارید را انجام دهید. خودتان باشید و دنیا را به مکان بهتری تبدیل کنید. موفق باشید.
برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود