چرا به هدفمان نمیرسیم ؟ یک هدف از مرحله ایده پردازی تا به سرانجام رسیدن مسیری پر پیچ و خم دارد. فکر کردن و تعیین هدف، بخش آسان کار است. از دیگر بخش های این مسیر، مشخص کردن ویژگیهای یک هدف، برنامه ریزی برای یک برنامه عملیاتی و سپس پیگیری برنامه، اقدام و پشت سر گذاشتن موانع، اتفاقات ناگوار و اجتنابناپذیری که رخ میدهند، و …. داستان کاملاً متفاوتی از آن چه در ابتدای کار تصور میکردیم میسازد. همانطور که میتوانید ببینید دلایل زیادی برای نرسیدن ما به اهدافمان وجود دارد.
میتوان بهراحتی اجتناب کردن افراد از درد و سختی را به بهانه اینکه اکثریت اهداف قابلدسترسی نیستند، سرزنش کرد. اما موضوع فراتر از این است. اینطور نیست؟ البته که هست. در این مقالهی هاو کن یو، علت نرسیدن به اهداف و چند توصیهی مفید آوردهایم که به شما در رسیدن به اهدافی که فهرست کردهاید کمک میکند.
اما پیش از شروع اجازه دهید با یک نقل قول از رئیس جمهور پیشین امریکا آغاز کنیم که شاید دید شما را نسبت به اهداف و سختی های مسیر تغییر دهد.
رئیسجمهور پیشینه آمریکا، تدی روزولت، نقلقول معروفی دارد که میگوید:
هیچچیز در دنیا ارزشِ انجام دادن یا ارزشِ داشتن را ندارد، مگر اینکه به معنی تلاش، درد و سختی باشد.
تمرکزتان را از پاداش به سمت تلاش تغییر دهید
فکر کردن در مورد نتیجه نهایی و دستیابی به پیروزیِ رسیدن به هدف هیجانانگیز است: «آه، من میتوانم صبر کنم تا عنوان شغلی جدید را به دست بیاورم» یا «قرار است امسال تابستان اندام فوقالعادهای داشته باشند و لباسهایی که همیشه میخواستم را بپوشم»، هر یک میتوانند انگیزههای خوبی باشند. در آغاز که تمرکز ما روی نتیجه نهایی است، شروع کردن با انرژی و انگیزهی بالا کار راحتی است.
اما قبل و بعد از شروع واقعیِ کار، عدم اتصالهایی در تمرکز مغز شما اتفاق میافتد. قبل از شروع کار ما روی پاداش تمرکز میکنیم. سپس بهآرامی اما با اطمینان شروع به تمرکز بیشتری روی تلاشِ (یعنی سختکوشیِ) لازم برای رسیدن به آن پاداش میکنیم. کلید حل مسئله هدایت مجدد تمرکز ما به پاداش است تا آن را تحقق بخشیم.
ظرفتان را بیشازحد پر کردهاید
همین ابتدای کار شاید بتوان جواب سوال، چرا به هدفمان نمیرسیم را پاسخ بگوییم. شما یک ظرفیت مشخص دارید. داشتن چندین هدف بهصورت همزمان چیز بدی نیست، اما داشتن هدفهای خیلی زیادی که هیچوقت اولویتبندی نمیشوند نتایج ضعیفی را در همه حوزهها به همراه دارد. اگر احساس میکنید که هرگز بهطور کامل به یکی از اهدافتان نمیرسید یا نمیتوانید بفهمید چه چیزی در اولویت اولتان قرار دارد، بهاحتمالزیاد تعداد اهدافی که مشخص کردهاید بیشتر از حد توانتان است. خیلی از ما دوست داریم فکر کنیم که استادان چندکاره بودن هستیم، اما علم خلاف این را ثابت کرده است. مراقب باشید که مسئولیتهایی بیشازحد توانتان را به عهده نگیرید. یاد بگیرید اولویتبندی کنید و در این صورت سریعتر به اهداف خود خواهید رسید.
برنامهریزی ضعیف تمام تلاشهایتان را منحرف میکند
تقریباً تمامی اهداف ما نیازمند حداقل برنامهریزی هستند و برخی از اهداف نیازمند برنامهریزیهای گسترده و مفصلتری هستند. اگر گامهایی که برای رسیدن از نقطه A به نقطه B نیاز دارید را نادیده بگیرید، احتمالاً هیچوقت به نقطه B نمیرسید. فرض کنید میخواهید تعداد مشتریانتان را تا سال آینده ۳۰ درصد افزایش دهید. آیا برای تحقق این خواسته نیاز به استخدام کارمندان بیشتری دارید؟ چه راهکارهای جدیدی را میتوانید به کار بگیرید؟ آیا لازم است روی امور بازاریابیتان مجدداً کار کنید یا آنها را دور بیندازید؟ پرسش و پاسخهای اینچنینی در آغاز کار و همچنین در طول مسیر بسیار ضروری است.
چشم بستن بر عامل «چرایی»
بیایید فرض کنیم شما باید خانوادهتان را بردارید و برای شغلی به شهر جدیدی بروید. اگر فرزندان نوجوانی داشته باشید، احتمال اینکه اعتراض کنند و آشوبی برپا شود وجود دارد. وقتی یک «چرا؟» ی اجتنابناپذیر پیش میآید، بهراحتی میتوان گفت که آنها مجبور به جابجا شدن هستند، زیرا پدر و مادر شغل جدیدی دارند و این دلیل نقلمکان است. شاید نقلمکان به معنی درآمد بیشتر برای زندگی راحتتر یا افزایش امنیت زندگی در یک محیط امنتر باشد. از دست دادن تمرکز روی عامل چرایی در حین حرکت در جهت یک هدف، بهراحتی اتفاق میافتد ولی میتواند مانع پیشروی شود. مطمئن شوید که هرازگاهی علت وجود چنین هدفی در وهلهی اول را بازبینی کردهاید.
بهانه، بهانه و بازهم بهانه
هر یک از ما هرازگاهی بهانههایی میتراشیم. ردیف کردن بهانههایی درباره اینکه چرا یک هدف ارزش پیگیری کردن ندارد یا بینتیجه بوده است بسیار آسانتر از حرکت روبهجلو است. درست است که برخی از بهانهها واقعی هستند، اما بقیه آنها فقط شانه خالی کردن از بار مسئولیت هستند.
وقتی قرار است هدفی را رها کنیم، بهانهها نهتنها تسهیل گرند بلکه فلجکننده نیز هستند. اگر آنها را تحت کنترل قرار ندهید، میتوانند هر هدفی که در راستای آن تلاش میکنید را تخریب کنند. اگر خود را در معرض خطر دست کشیدن از هدفتان میبینید، نگاه خوبی بیندازید و از خودتان بپرسید که آیا دلیل این کار معتبر است یا فقط یک بهانه بیاساس است.
ترس از شکست
نرسیدن به هدف به خاطر ترس از شکست فلجکننده است و عدم اطمینانی است که میتواند شما را بهشدت از پیشرفت در زندگی باز نگه دارد. هیچکس نمیخواهد شکست بخورد و ترس از شکست اغلب از نیاز به کمالگرایی نشأت میگیرد. اما اجتناب از خطر کردن بههیچوجه راه مناسبی برای مواجهه با آن نیست. نکته خوب این است که با نگاه کردن به علت ترستان از شکست میتوانید راه غلبه بر آن را یاد بگیرید و اجازه ندهید که این مسئله اهدافتان را خراب کند.
عدم پیشبینی موانع
حدس بزنید چه شده؟ آن هدف خارقالعاده و درخشان شما با برنامهی شکستناپذیرش مطمئناً قرار نیست کاملاً طبق برنامه پیش برود. مشکلات به وجود میآیند و موانع بر سر راه قرار میگیرند. کار دنیا همیشه همین بوده! اگر پیش از موعد مقرر برای برخی از این مسائل برنامهریزی نکرده باشید، قطعاً شما را از رسیدن به کل هدفتان بازمیدارند. سعی کنید برای زمانی که ممکن است تمرکزتان را از دست بدهید یا دچار مسئلهای شوید، راهکارهایی را تعبیه کنید. داشتن یک پلن A تغییرناپذیر و قابلاتکا همیشه چیز خوبی است، اما داشتن یک پلن B خوب هم ایده بدی نیست.
هیچ مهلت مقرری وجود ندارد
هدفتان یادگیری یک مهارت جدید باشد یا تبدیلشدن به یک سرمایهگذار خیلی مهم در صنعت، فرقی نمیکند. برای خودتان محلت تعیین کنید و آن را بنویسید. اگر آنها را یادداشت کنید، احتمال دستیابی به اهدافتان ۴۲ درصد افزایش خواهد یافت و اگر مهلتی برای اهدافتان مشخص نکنید قرار نیست موفقیت اتفاق بیفتد. چرا تعیین مهلت برای رسیدن به یک هدف تا این حد حائز اهمیت است؟ این کار شما را نسبت به زمانتان پاسخگو میکند. بیایید فرض کنیم که میخواهید ۱۰ کیلو وزن کم کنید. خوب است اما کِی؟ اگر مهلتی مثلاً برای اول تیرماه مشخص کنید ممکن است به این هدف برسید یا نرسید، اما تعیین مهلت به شما فشار میآورد تا از خواب برخیزید و ورزش کنید.
اجازه دهید منتقدان و مخالفان به هدفتان شک کنند
هرچه هدف بزرگتر باشد احتمالاً افرادی بیشتری نسبت به دستیابی شما به آن تردید خواهند داشت. گوش کردن به منتقدان و اینکه اجازه دهید تردید آنها شما را از مسیر منحرف کند و حتی هدفتان را تخریب کند، کار راحتی است و این میتواند دلیل ناکامی ما در رسیدن به اهدافمان باشد. منتقدان و خرده گیران همیشه وجود دارند و بخش عظیمی از این منفی بودن در حسادت ریشه دارد. اجازه ندهید تردید آنها بهترین شما را محصول کند، بلکه از این تردید بهعنوان سوختی برای به حرکت درآوردن موتور تمرکزتان و حرکت روبهجلو استفاده کنید.
اهمالکاری اهداف را به تأخیر میاندازد
آبراهام لینکلن روزی نقل کرده است که «به من ۶ ساعت وقت دهید تا درختی را تکهتکه کنم و من ۴ ساعت اول را صرف تیز کردن تبرم خواهد کرد.» در بین تمامی دلایل ناکام ماندن ما در رسیدن به اهدافمان، هیچیک بهاندازهی اهمالکاری کشنده نیست.
راحت است که به خودتان بگویید از فردا شروع میکنم یا بعداً به مانعی که بر سر برنامهام وجود دارد رسیدگی میکنم. اما اکثر اوقات این بعداً هرگز از راه نمیرسد و انگیزه شما از بین میرود.
طبق نظر Harvard Business Review یکی از بهترین روشها برای غلبه بر اهمالکاری تعهد عمومی است. اکثر مردم میخواهند از تنبل به نظر رسیدن اجتناب کنند و اعلام اینکه میخواهید کاری را انجام دهید، میتواند تمرکز مغز روی پاداش را تقویت کند.
جمعبندی هاو کن یو/ چرا به هدفمان نمیرسیم
بهندرت پیش میآید که رسیدن به یک هدف آسان باشد و این کار اغلب زمانبر و نیازمند تلاش فیزیکی و ذهنی زیادی است. حالا که برخی از دلایل نرسیدن به اهدافتان را میدانید میتوانید شانستان را برای رسیدن به خط پایان برای کسب پیروزی افزایش دهید.
برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود