اعتماد به دیگران یکی از مسائلی است که همیشه با نظرات ضد و نقیض همراه است. عده ای میگویند اعتماد کردن به دیگران در هیچ زمینه ای کار صحیحی نیست. در صورتی که بسیاری از افراد بر این عقیده هساند که هر کس لایق اعتماد کردن است و میتواند در زمان درست به اعتماد شما پاسخ دهد. حقیقت امر این است که اعتماد هم مانند موضوعات اجتماعی دیگر نیازمند این است که با تامل و به دور از هیجان انجام شود.
اگر توجه کرده باشید در هنگام رانندگی بسیاری از رانندگان سرعا خود را زیاد میکنند تا مبادا شما وارد خط آنها شوید. این نشان دهنده عدم اعتماد نسبی در جامعه است. با اینکه شما هیچ اقدامی برای ورود به خط دیگران نکرده اید اما همچنان رانندگان دیگر (با اینکه شما را نمیشناسند) سرعت خود را زیاد میکنند تا مانع انحراف شما شوند.
همانطور که گفته شد بهترین و عقلانی ترین راه برای اعتماد این است که ابتدا شخص مورد نظر را ارزیابی کنید. اگر با توجه به ارزیابی های شما، شخص لایق اعتماد کردن بود، میتوانید به او اعتماد داشته باشید. اما این ارزیابی چگونه صورت میگیرد؟
چگونه می توانیم ارزیابی کنیم که چقدر به یک نفر اعتماد کنیم؟
خوش بینی آدمها برای اولین بار زمانی تحت تاثیر قرار میگیرد که شاهد اولین اتفاق بد جامعه شان ،مثلا ترور یکی از شخصیت های مهم کشور، باشند. سپس با خواندن درباره رویدادهای ناخوشایندی همچون کودک ربایی توسط کشیکی که از خانوادۀ کودک درخواست پول کرده است، این فرایند تخریب خوش بینی تسریع می شود. تا اینکه این فکر بر شما مستولی می شود که به هیچ کس نمی شود اعتماد کرد.
روزنامه نگاری را در نظر بگیرید که به خاطر بزرگ شدن در یک منطقۀ فرهنگی احساس می کند روزنامه نگاران شریف ترین جویندگان حقیقت هستند، اما پس از سالهای سال که در این حوزه خدمت می کند گزارشگرانی را می بیند که خبر را چنان با مهارت دستکاری می کنند که می توانند موافقت عموم را درباره دیدگاهشان دربارۀ اینکه دنیا باید چگونه باشد، به نفع خودشان جلب کنند. این یک هدف مغرورانه و اهانت آمیز است، چراکه بسیاری از روزنامه نگاران زمان کمی را در دنیای واقعی می گذرانند و بلافاصله از حباب دانشگاه وارد شغل روزنامه نگاری می شوند.
به عنوان مثال دیگری، زوج هایی که میخواهند نوزادی را به فرزند خواندگی قبول کنند. به صورت پیش فرض فکر میکنیم این زوج حتما آن نوزاد را همانند فرزند خود بزرگ کرده و تمام نیاز های او از جمله نیاز های عاطفی، خوراک، مسکن و … را به بهترین شکل در اختیار او می گذارند. اما بسیاری از خانواده ها فرزندی که به هر دلیلی او را قبول کرده اند تا دوران جوانی به عنوان یک عضو اضافی دیده و از هر نظر او را تحت فشار قرار میدهند.
به پزشکان می رسیم. می توان به پزشکان عنوان ناجی را داد. افرادی که می توانند از ما در برابر بیماری ها محافظت کرده و مانع مرگ ما شوند. اما اخیراً گزارشی به چاپ رسیده که سالیانه 210.000 تا 440.000 نفر در اثر اشتباهات پزشکی جان خود را از دست می دهند.
حال دو دوست را تصور کنید که در یک بازی قرار می گذارند به نوبت به سؤالات یکدیگر کاملاً صادقانه پاسخ دهند. یکی از آنها این سوال را می پرسد: «آیا تا به حال فکری منفی در مورد من کرده ای؟» و منتظر پاسخی شبیه به این است: «بعضی وقت ها زیادی سخت گیر می شوی» اما در عوض این را می شنود: «من به تو حسودی ام می شود و گاهی دوست دارم به تو آسیب برسانم». آیا این فرد از شنیدن این جواب شوکه نمی شود؟ اگر نتوانید به دوست نزدیکتان در مورد اینکه به شما آسیبی نمی رساند اعتماد کنید، پس به چه کسی می توان اعتماد کرد؟
به خصوص در زمان سختی، افراد از چیزی که انتظار می رود کمتر قابل اعتماد می شوند.
پس از کجا متوجه شویم که به چه کسی و تا چه حد اعتماد کنیم؟
قبل از اعتماد به افراد دقت کنید و ببینید چند وقت یک بار حرف هایش درست از آب در می آید. مثلاً در کشور های غربی برنامه و وبسایتی به نام YELP وجود دارد که در مورد تجارت های آن ناحیه می نویسد. با خواندن قسمت پزشکان در این وب سایت می توان متوجه شد تا چه حد میزان تشخیص یک پزشک درست از آب در می آید. شاید در ایران هم بتوان به چنین منبعی دست پیدا کرد.
اگر قرار است از نظر مالی به کسی اعتماد کنید در میان دوستان او و حتی بانک ها میزان ثروت و خوش قولی او را بررسی کنید. حتی ببینید تا چه حد مادی گرا است.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که ببینیم فردی که قصد اعتماد کردن به او را داریم، در شرایط سخت چگونه عمل میکند؟
به عنوان مثال، فرض کنید که در حال راه رفتن در خیابان هستید. مقدار زیادی از پول شما در حال افتادن است. طبیعتا افراد زیادی این مسئله را به شما گوشزد میکنند. اما اگر در همان لحظه همان مقدار پول از کیف شما بیفتد چه؟ چند نفر این مسئله را به شما گوشزد میکنند.
اینکه آیا فرد با عمل کردن بر ضد منافع شما به چیز زیادی می رسد و احتمال اینکه شما آنرا تشخیص دهید بسیار کم است، مسئلۀ مهمی است. با در نظر داشتن این توضیح دندانپزشکی را تصور کنید که هر سال به بیمار جدیدش می گوید نیازمند تاج دندان جدیدی است، در صورتی که بیمار قبلاً هرگز از چنین چیزی استفاده نمی کرده است. پس از دو سال بیمار متوجه می شود که دندان کاملاً سالم بوده و دندانپزشک هم این قضیه را می دانسته. این شخص دندانپزشکش را عوض می کند اما باز هم با گذشت سالها مشکلی با دندانش نداشته است. باز هم اگر دندانپزشکی به او بگوید که دندانش نیازمند معالجه است، به او اعتماد می کند.
ما کنترل کمی روی دیگران داریم تا حدی که بهتر است بگوییم کنترلی روی سایرین نداریم اما امیدواریم این مقاله حداقل این موضوع را به ما یادآور شود که مهمترین نکتۀ یک زندگی که به خوبی هدایت شده است تلاش برای با انصاف بودن و حتی مهربان بودن است.
برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود