کمال گرایی چیست؟ چگونه بر کمال گرایی غلبه کنیم؟ نشانه های کمال گرایی کدام است؟ امروز در این مقاله ابتدا به تعریف و سپس روش هایی غلبه بر کمال گرایی خواهیم پرداخت.
کمال گرایی چیست؟
چه کسانی کمال گرا نامیده می شوند؟ خب حقیقت امر از این قرار است اگر همین الان جست وجوی در سایت های خارجی و ایرانی و همچنین کتاب های روانشناسی انجام دهید، واقعا نمی توانید به تعریف دقیق و مورد توافق همه، در رابطه با کمال گرایی برسید، با این حال برخی ویژگی هایی افراد کمال گرا در همگی این تعریف ها مشترک است. افراد کمال گرا هر چیز را در حد غایی آن می خواهند که از آن جا که دستیابی به این موارد امکان پذیر نیست همواره با نارضایتی و نا خوشنودی مواجه هستند.
استاندارد های این افراد برای هر خواسته یا روش انجام کاری غیر منطقی است و به دلیل عدم دستیابی به خواسته ها، با اختلالاتی مواجه می شوند. از نتیجه های این عدم دستیابی به خواسته ها، کاهش اعتماد به نفس است، چرا که این افراد مدام به مطلوب خود نمی رسند و شکست را تجربه می کنند.
افراد کمال گرا کمتر احساس رضایت و خوشنودی را تجربه می کنند و در انجام کار های خود سخت گیری های عجیب و غریب دارند. این شکست های متوالی آن ها از انجام کار ها می هراساند و یک مشکل شخصیتی و رفتاری را تجربه می کنند.
کمال گرایی 11 علامت دارد که ممکن است که بالاتر به اکثر آن ها اشاره کردیم. در کنار این علائم آشکار، 6 نقص پنهان در مورد کمال گرایی وجود دارد که عبارتند از
- اهمال کاری و به تعویق انداختن کارها
- داشتن دیدگاه انحرافی در مورد واقعیت
- نارضایتی
- ناراحتی درونی عمیق
- سلامتی به خطر افتاده
- روابط به خطر افتاده
کمال گرا های افراطی آثار تخریب کنندۀ کمال گرایی را تجربه کرده اند. کمال گرایی در این حالت به جای اینکه به شما کمک کند شخص بهتری شوید، شما را دچار اختلالات وسواس و اضطرابی می کند که این به نوبۀ خود زندگی و روحیۀ شما را خراب می کند.
اگر با کمال گرایی دست و پنجه نرم می کنید، این راهنمای عمیق و جامع از وبسایت هاو کن یو برای شماست. در اینجا 8 توصیه با شما به اشتراک گذاشته می شود که در رفع این مشکل به این دست افراد کمک می کند.
طی واژه هایی که در ادامه ترتیب داده شده اند، خواندن به یک باره زیاد مهم نیست، بلکه خواندن و اجرای آن در طولانی مدت حائز اهمیت است. می توانید این مقاله را نشان کنید و با دوستان و خانواده تان به اشتراک بگذارید.
یک کمال گرای سالم باشید نه یک کمال گرای افراطی
کمال گرایی می تواند یک ویژگی سالم هم باشد. مشکل زمانی ایجاد می شود که این ویژگی شکل افراطی به خود می گیرد.
بسیاری از مسائل مطرح شده در مورد کمال گرایی به کمال گرایی افراطی مربوط می شود که شکل افراطی و ناهنجار کمال گرایی است. کمال گرایان افراطی اجازه می دهند دست یافته هایشان مشخص کنند که آنها چه کسانی هستند و اغلب نارضایتی عمیقی را بر فراز اهدافشان تجربه می کنند. هدف آنها رسیدن به بالاترین استانداردها به هر قیمتی، از قربانی کردن روابطشان گرفته تا سلامتی شان است. متأسفانه این همان نوع کمال گرایی است که در رسانه هم مورد تمجید و تکریم قرار می گیرد، که در آن تمرکز افراطی روی چیزها ایجاد می شود به گونه ای که به نظر طبیعی می رسند.
از سوی دیگر کمال گرایی سالم وجود دارد. برخلاف کمال گرایان افراطی، کمال گرایان سالم با استانداردهای بالا برانگیخته می شوند و از آن برای حرکت رو به جلو استفاده می کنند. در حالیکه کمال گرایان سالم به اهدافشان متعهدند، اجازه نمی دهند شکست هایشان آنها را پایین بکشد یا آنها را تعریف کند.
با یادگیری تفاوت بین این دو نوع کمال گرایی می توانید تشخیص دهید که چه زمانی وارد منطقۀ کمال گرایی افراطی شده اید و مطابق با آن رفتارتان را تغییر دهید. فهرستی از تفاوت های بین کمال گرایی افراطی و سالم وجود دارد که به 7 دسته تقسیم می شوند.
ذهنیت همه یا هیچ را کنار بگذارید
ذهنیت “همه یا هیچ” مسئلۀ بزرگی در بین کمال گرایان است. کمال گرایان تمایل دارند از لحاظ این دو گانگی بسیار شدید فکر کنند. به عنوان مثال “سیاه” یا “سفید”، “همه” یا “هیچ”، “موفقیت” یا “شکست”، “همه چیز را کامل انجام بده” یا “اصلا انجامش نده”.
با این حال چنین تفکری خود-مغلوب کننده و در بهترین حالت غیر واقعی است. در دنیای واقعی هیچکس بدون تجربۀ شکست و به طور هموار به موفقیت نمی رسد. هیچ ورزشکاری بدون دست و پنجه نرم کردن با تمرینات شدید مسابقات را نمی برد. هیچ کار آفرینی بدون داشتن شکست های ابتدایی در برخی از اشکال یا حالت ها به موفقیت نمی رسد. و هیچ کس یک کار عالی را بدون کشمکش های اولیه با ابزار هایش و تولید برخی از انواع کارهای سطح پایین در ابتدای کار، تولید نمی کند. در واقعیت، در روند رو به پیشرفت همه چیز اتفاق می افتد و حالت همه یا هیچ وجود ندارد.
سیلیکون ولی، منطقه ای که هزاران شرکت انفورماتیک و شرکت های معروفی از جمله فیس بوک، اپل و گوگل در آن قرار دارند و البته به تشویق کردن شدید شکست ها معروف است. مؤسسان اغلب سخنرانی هایی را ارائه می دهند و مطالبی را در مورد شکست هایشان با دیگران به اشتراک می گذارند.
افراد در آنجا با این شعار زندگی می کنند که “سریع شکست بخور، اغلب شکست بخور”. آنها حتی نشست های سالانه ای با عنوان FailCon دارند تا افراد را به در آغوش کشیدن شکست تشویق کنند. این به این دلیل است که آنها می دانند شکست مسیر موفقیت است و شکست خوردن سریع مطمئن ترین راه برای یادگیری چیز هایی است که بدانید کدام موارد اثر دارند و کدام موارد اثر ندارد.
پس از شر ذهنیت همه یا هیچ خلاص شوید. وقتی به صورت همه یا هیچ فکر می کنید چیزی که در واقع انجام می دهید هیچ یا هیچ است. به خودتان این امکان را بدهید تا برخی از موارد را ناقص، مبهم و بی دقت انجام دهید. به همین روش است که می توانید بعداً به وضعیت کامل و دقیق برسید. روی به حداکثر رساندن پیشروی در هر گام از راهتان تمرکز کنید. مثلا می توانید این کار را با آزمون و خطا انجام دهید، زیرا این راه مطمئن ترین روش برای تضمین سریع ترین موفقیت هایتان است.
از تله های ذهنی کمال گرایان دوری کنید ( روش 80/20 )
ذهنیت کمال گرایان یک دخمۀ پر پیچ و خم است. این دخمۀ پر پیچ و خم توانایی جذب مقدار عظیمی از اطلاعات، تجزیه و تحلیل جزئیات و ایجاد پیش نیازهای پر جزئیات را برای هر عملی دارد.
با این حال شما باید مراقب تله های ذهنی کمال گرایان باشید. این عبارت به توانایی کمال گرایان برای به تله انداختن خودشان در یک تمرکز بی انتها روی اطلاعات و پیش نیازهای غیر ضروری اشاره دارد. برای کمال گرایان همه چیز مهم است و همه چیز باید انجام شود. در نهایت آنها در موضوع غرق می شوند. برخی از کمال گرایان اهمال کاری می کنند برخی از آنها در ناتوانی تجزیه و تحلیل گیر می کنند. برخی از آنها دست از کار می کشند در حالیکه برخی هم زمان مشقت زیادی را تنها برای به انجام رساندن چیزهای ساده سپری می کنند.
آیا از ذهنیت کمال گرایی رنج می برید؟
به عنوان مثال آموزگاری که از ذهنیت کمال گرایی افراطی رنج می برد ممکن است احساس کند که باید اسلایدهایش را با رنگ کد گذاری کند و بهترین پوشه های کار را با یک لوگوی برجسته برای برگه های کارورزانش فراهم کند، اما شاید آنچه که کارآموزان بیشتر به آن اهمیت می دهند محتوای پوشه ها و مطالعات موردی باشد و اینکه آیا او می تواند به آنها کمک کند تا مشکلشان را حل کنند. کسی که به صورت افراطی رژیم می گیرد ممکن است احساس کند هر بار که در کاهش وزنشان با شکست مواجه می شوند باید مکرراً روزه بگیرند، اما شاید بهتر از به جای اینکه چیزی نخورند، سالم بخورند و در محدودۀ کالری مشخصی غذا بخورند.
یا برای مثالی دیگر شخصی را تصور کنید که پادکست های آموزشی ضبط می کند و در انجام این کار در مورد صدای کلیک کردن، صدای قورت دادن آب دهان و مکث های کوتاه حساسیت زیادی به خرج می دهد. اما اگر به پادکست های رده بالای دیگر گوش کند متوجه می شود که چنین صداهایی، تا جایی که در آن ها زیاده روی نشود، کاملا طبیعی هستند. این صداها باعث می شوند این تجربه شخصی تر شود و فرد واقعی تر به نظر برسد. حذف کامل این صداها تغییر قابل توجهی در مفید بودن موارد آموزشی ندارد.
در مورد شما هم شاید استاندارد های به شدت بالایی برای هر بخش از کارتان داشته باشید. با این حال ممکن است اغلب با این استانداردها در کشمکش باشید، تا جایی که مانع انجام کارهای بیشتری توسط شما باشد. اگر این طور است، سعی کنید به این سوالات پاسخ دهید:
- سعی دارید در اینجا به چه چیز برسید؟
- افرادی که به این هدف رسیده اند یا در حال حاضر در حال انجام افراطی آن هستند چه کسانی هستند؟ برای موفقیت چه کارهایی انجام داده اند؟
- پاسختان به سوال 2 را در نظر بگیرید، آیا جزئیاتی که برایشان اذیت می شوید برای رسیدن به اهدافتان ضروری هستند؟ اگر نیستند وقت کنار گذاشتن آنها (یا کاهش تمرکزی که رویشان دارید) نرسیده است؟ روی 80/20 تمرکز کنید، قبل تر در هاو کن یو در رابطه با قانون 80/20 صحبت کردیم و گفتیم که 80 درصد از مشکلات شما ناشی از 20 درصد از تصمیم ها، رفتار ها و … است) یعنی تعداد کمی از عوامل، بیشترین تأثیر را روی هدفتان دارند. نسبت به بازدهی در حال کاهشی که از تلاش برای تکمیل هر یک از جزئیات به دست می آید آگاه باشید، به ویژه عوامل که در نهایت تأثیری روی تلاش شما برای رسیدن به هدف ندارند.
یاد بگیرید خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان احترام بگذارید
کمال گرایان بعضاً می توانند وقایعی مانند گفتگوهای منفی با خود و نادیده گرفتن خود را به ویژه زمانی که وضعیت دشوار می شود، درک کنند. اینکه وقتی اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود خودتان را سرزنش کنید، کار آسانی است. آسان است که به خاطر اینکه کارتان تشویق شود بهزیستی تان را فدا کنید. همچنین آسان است که به خاطر مسائل و اشتباهات دیگران خودتان را سرزنش کنید.
با این حال این اتفاقات به این خاطر رخ می دهند که شما به اندازهٔ کافی به خودتان توجه نمی کنید.
وقتی اوضاع خوب پیش نمی رود و از این مسئله راضی نیستید چیزهایی از این قبیل می گویید که «از خودم متنفرم»، «من یک شخص تنبلم». اما همهٔ اینها به خاطر این است که اجازه می دهید اهدافتان و مسائل دیگران بر هویت شما و علاقه تان به خودتان مقدم باشند. خواب و استراحت خودتان را به خاطر تکمیل کار و رسیدن به مهلت های تعیین شده فدا می کنید. و این به خاطر این است که سلامتی تان را در مرکز توجه قرار نمی دهید.
آیا این به معنی این است که باید نیازهای همه را کنار بگذارید و فقط به خودتان بها دهید؟ نه، البته که نه. لب کلام این است که ما باید یاد بگیریم به خودمان و نیاز هایمان احترام بگذاریم و در عین حال به نیازهای دیگران هم بها دهیم. باید یاد بگیریم که عاشق خودمان و نقص هایمان باشیم، همان طور که دیگران را بی قید و شرط دوست داریم. ما باید به اهداکردن و فدا کردن مهارت هایمان، بدون تخریب بهزیستی خودمان، ادامه دهیم.
در اینجا راهنمایی هایی برای شما وجود دارد:
گفتگو های منفی با خودتان را تغییر دهید. دفعهٔ بعد که خودتان را سرزنش می کنید، گفتارتان را به زبان مثبت با خودتان تغییر دهید. به جای اینکه بگویید «از خودم متنفرم» بگویید «من ارزش زیادی برای خودم قائلم». به جای اینکه بگویید «من آدم تنبلی هستم» بگویید «من انسان خوبی هستم که بیشترین تلاشم را می کنم». به جای اینکه بگویید «من به اندازهٔ کافی خوب نیستم» بگویید «من استعدادهای منحصر به فرد خودم را دارم و هر لحظه هم بهتر می شوم».
از سرزنش کردن خودتان دست بردارید. کار راحتی است که وقتی اوضاع طبق میلتان پیش نمی رود به خودتان حمله کنید. اما متوجه باشید که شما بیشترین تلاشتان را کرده اید. شما آنچه که در موقعیت موجود ممکن بوده است را انجام داده اید. به جای سرزنش کردن خودتان به کاری که انجام داده اید اعتبار بدهید. خودتان را دوست داشته باشید و از خودتان قدردانی کنید.
به سه موردی فکر کنید که درست انجامشان می دهید. یک کمال گرای افراطی تمایل دارد تا روی کمبودها و چیزهایی که خوب پیش نمی رود تمرکز کند. با تمرکز روی کارهایی که خوب انجامشان می دهید این وضعیت را تغییر دهید. ۳ چیزی که در مورد هدفتان یا در زندگی تان به خوبی انجام داده اید چه هستند؟ روی آنها تمرکز کنید و هر بار که گفتگوی منفی با خودتان داشتید باز هم این سوال را از خودتان بپرسید. اگر این کار را بارها تکرار کنید به تدریج و به طور طبیعی شروع به تشخیص نقاط قوتتان می کنید. یک اولویت سالم ایجاد کنید. هیچ کس نمی تواند مانعتان شود تا استراحتتان را به اسم کار قربانی نکنید. اما باید این سوال را از خودتان بپرسید که آیا این کاری است که می خواهید در ۴۰ سال آینده انجام دهید. سلامتی ما نتیجهٔ مضاعف نحوهٔ مراقبت ما از بدنمان در طول زندگی مان است نه در طول یک ماه گذشته. این یعنی فقدان دائمی استراحت و مراقبت های شخصی در این روزها، طی ۲۰-۳۰ سال آینده سلامتی شما را در وضعیت وخیمی قرار می دهد. آیا این چیزی است که شما می خواهید؟ چطور است مراقبت از خودتان را از همین حالا شروع کنید؟
از ایده آل هایتان به عنوان راهنمایی استفاده کنید، نه به عنوان یک چیز مطلق
کمال گرایان تمایل دارند زیاد به اهدافشان جذب شوند. آنها فکر می کنند اگر به یک هدف خاص نرسیده اند، شکست خورده اند. فکر می کنند در این صورت یک وجود بی ارزش هستند. آنها اهدافشان را به عنوان نمایندهٔ ارزش خود در نظر می گیرند و اگر اوضاع طبق خواسته شان پیش نرفت خودشان را سرکوب می کنند. برخی به این نتیجه می رسند که اهدافشان برای آنها نیست و تعیین هدف را به طور کلی حذف می کنند. برخی هم افسردگی را انتخاب می کنند.
اما آیا واقعا درست است؟ اینکه وقتی به اهدافتان نرسید، تنبل و بی ارزش هستید؟ البته که نه. صرف اینکه در یک چارچوب زمانی خاص به هدفتان نرسیده اید به معنی شکست خوردنتان نیست، بلکه به معنی این است که شما در آن چارچوب زمانی خاص به هدفتان نرسیده اید. شاید مسائل غیر منتظره ای پیش آمده، یا روشتان اشتباه بوده است. شاید هدفتان دست یافتنی نبوده و باید اهداف دست یافتنی تری تعیین کنید.
متوجه باشید که اهداف شما به عنوان راهنمایی برای شما ارزش دارند نه مورد مطلق و بی چون چرا. «راهنما» یعنی هدف، شما را در مسیر بهتر شدنتان راهنمایی می کند. «مطلق نبودن» یعنی هدفتان آنقدر سخت و انعطاف ناپذیر نیست که در آن نرسیدن به هدف به معنی ناقص و معیوب بودن شما است. شما فراتر از اهداف و دست یافته هایتان هستید. شما اینجایید تا تغییر بزرگی در دنیا ایجاد کنید. این یعنی دائما هدف های بزرگی برای خودتان مشخص کنید. بگذارید قلبتان با اشتیاق با بزرگترین اهداف و رویاها پیش برود و اجازه دهید آنها شما را راهنمایی کنند. اینکه به هدف خاصی برسید به اندازهٔ این حقیقت که شما در حال پیشروی به سمت آن هدف هستید مهم نیست.
به یاد داشته باشید که هدف واقعی تان در زندگی رشد کردن و کار کردن روی این است که بهترین نمونه از خودتان باشید. اهداف شما صرفا راهنماهایی هستند برای کمک به شما در انجام این کار
به روابطتان بها دهید
هر چه بزرگتر می شویم یاد می گیریم به روابط، بیشتر اهمیت دهیم. عادت کرده ایم که کار را به زندگی شخصی مان، که روابطمان را هم شامل می شود، ارجحیت دهیم. همیشه یاد گرفته ایم ۱۰۰ درصد انرژی مان در کارمان بگذاریم (و جای کمی را برای خودمان و دیگران بگذاریم). بخش اعظم این قضیه از بزرگ شدن ما در کشوری نشأت می گیرد که در آن به کار کردن و ثمره، بیشتر از نیازهای شخص و تفریح بها می دهند.
مهم است که با مهارت هایتان نتیجه کسب کنید، اما زندگی فقط حول کارتان متحول نمی شود. شما خانواده تان را دارید. روابطتان را دارید. افرادی که دوستشان دارید را دارید. برای برخی از شما انگیزه تان برای خوب کار کردن احتمالا توسط عزیزانتان ایجاد می شود. طبق گفتهٔ برونی ویر brouny vier که یک پرستار بود، یکی از ۵ افسوس بزرگ افراد در حال مرگ این بوده که «ای کاش آنقدر زیاد کار نکرده بودم» و این افسوس تمامی مردانی بود که او از آنها پرستاری کرده بود. (و این خیلی قبل تر از این بود که زنان نان آور خانه شوند).
زمانی را به روابطتان اختصاص دهید. هر روزه زمان را برای عزیزانتان کنار بگذارید. ۳۰ دقیقه، ۱ ساعت، ۲ ساعت، یا هر چه که فعلا می توانید کنار بگذارید. به آنها نشان دهید که برایتان مهم هستند و نگرانشان هستید. هر بار که می بینیدشان به آغوششان بکشید و ببوسیدشان. احوالشان را بپرسید و در روزهایشان درگیر شوید. خیلی مهم است که به خاطر داشته باشید که باید بدون پیش داوری و انتظاراتی که از یک ذهن کمال گرا بر می آید با آنها به عنوان یک فرد رفتار کنید.
تمامی پیشرفت ها، پیروزی ها و شکست هایتان را جشن بگیرید
همانطور که ذکر شد کمال گرایان در حالیکه انتظارات دشواری از خودشان دارند، بیشتر روی کمبودها تمرکز دارند. آنها هرگز آرام و قرار ندارند مگر اینکه آنچه را که شروع کردند به نتیجه برسانند. آنها به ندرت از آنچه که انجام داده اند راضی هستند و همیشه به دنبال خطاها و مشکلاتی برای درست کردن هستند. هرگز جشن نمی گیرند، حتی زمانی که کار خوبی را انجام داده اند. در عوض آن را یک کار پیش پا افتاده در نظر می گیرند.
یکی از خوانندگان معروف هالیوود که یک کمال گرا است، گفت که او دائما از آثاری که ایجاد می کند ناراضی است. جان لنون john lenon از باند بیتلز band Beatles، که یکی از معروف ترین راک بندهای جهان است، در مصاحبه ای گفت او از تمامی آثاری که بیتلز تا کنون ساخته ناراضی است. او گفت اگر می توانست یکی از آن ها را بازسازی کند هیچ یک را انتخاب نمی کرد، چه آثار بیتلز را و چه آثار خودش را. روزی مایکل جکسون گفت “من هیچ گاه از هیچ چیز راضی نیستم. من یک کمال گرا هستم و این بخشی از وجود من است. یک کمال گرا در حین اینکه سطوح بسیار بالایی از عملکرد را از خود انتظار دارد، همیشه برای سرزنش هایی که در مورد خودش انجام داده و محرومیت هایی که در مورد خودش انجام داده احساس گناه می کند.
شاید این هم یک روش زندگی کردن است، اینکه دائما از کارتان ناراضی باشید و در موردش احساس ناخشنودی داشته باشید. این به شما کمک می کند تا روی ایجاد زمینه های جدید با استفاده از مهارتتان، و بهبود نقص هایتان تمرکز کنید. حال می توان روش دیگری را هم پیشنهاد کرد که عبارت است از جشن گرفتن تمامی چیزهایی که انجام داده اید، از جمله پیشرفت ها، پیروزی ها و شکست هایتان. درست است! شکست ها و اشتباهاتتان را هم باید جشن بگیرید. این یعنی شما در کارتان حداقل 1% پیشرفت داشته اید، پس آن را جشن بگیرید. اگر به یک مانع برخورد کردید کشف این نقطۀ کور، که قبلا از وجودش بی خبر بوده اید، را هم جشن بگیرید. شما اشتباهات بدی را مرتکب شده اید، از آنها قدردانی کنید و سپس بر طبق آن آنها را تصحیح کنید. از این تجربه قدردانی کنید چون باعث می شود بیاموزید و پیشرفت کنید. لازم به ذکر نیست که باید پیروزی هایتان را هم جشن بگیرید و یک خسته نباشید اساسی برای کاری که انجام داده اید به خودتان بگویید.
موضع جالب این است که شما ممکن است دریابید که انجام این کار لزوماً شما را در مورد کار سست نمی کند. بلکه شما را تشویق می کند تا بیشتر هم تلاش کنید. این کار از نقاط قوت و توانایی های شما قدردانی می کند و به شما کمک می کند آنها را بهتر مهار کنید. همچنین زندگی تان را مفرح تر و لذتبخش تر می کند. زیرا علی رغم تمرکز دائمی روی کمبود ها اکنون از آنچه که به انجام رسانده اید قدردانی می کنید. و چنین ذهنیت انبوهی، سهم زیادی در ایجاد بهزیستی مثبت، عشق به خود و شادی هیجانی دارد.
محول کنید و رها کنید
در آخر یاد بگیرید که محول کنید و رها کنید
ممکن است به عنوان یک کمال گرا کار کردن با افراد را دشوار ببینید. اگر یک کارگر ابرقدرت باشید ممکن است احساس کنید اگر به جای اینکه به دیگران اعتماد کنید همۀ کارها را خودتان انجام دهید راحت تر و سریع تر خواهد بود. نه تنها این مورد درست است، بلکه می توانید به جای اینکه به آموزش به دیگران اعتماد کنید و با خطاها و نقایص ارتباطی که در میان است مواجه شوید، همه چیز را همان طور که تصور کرده اید به انجام برسانید.
با این حال بدون شک در واقعیت نمی توان همۀ کارها را به تنهایی انجام داد، به ویژه اگر بخواهید سطح تولیداتتان را بالا ببرید و کیفیت کارتان را حفظ کنید، و همچنین اگر بخواهید بدون نادیده گرفتن سلامتی تان و روابطتتان کارتان را ارتقاء دهید، این کار غیر ممکن خواهد بود. شما می توانید همه چیز را کنترل کنید و خودتان تا حد مرگ کار کنید، بدون اینکه زمانی را صرف خودتان و دیگران کنید. اما آیا این همان چیزی است که شما می خواهید؟
شما مجبور نیستید کارها را به تنهایی انجام دهید. افراد مناسبی که همراهی تان کنند را بیابید، آموزششان دهید و در حین پیشروی آموزش ها را تکرار کنید. اگرچه یافتن فرد مناسب هر کاری دشوار است اما این به معنی دست کشیدن از آن نیست، زیرا استعداد های فوق العاده ای آن بیرون هستند، فقط کافی است بتوانید کاه را از گندم تشخیص دهید. حتی اگر با افرادی کار می کنید که نمی توانید از بینشا انتخاب کنید، مانند همکاران و رئیسان، فقط کافی است یاد بگیرید چگونه با آنها سازگار شوید و راه مشترکی برای کار کردن با آنها پیدا کنید.
این یعنی:
- حوزه هایی که در آن ها نیاز به یاری دارید را شناسایی کنید.
- از افراد بخواهید که در این حوزه ها به شما کمک کنند. اگر در حال اجرای کسب و کار خودتان هستید شرکای متعهد را به کار بگیرید، و اگر با یک شرکت کار می کنید همکاران و رئیستان را به کار بگیرید و اگر مهارت جدیدی وجود دارد که می خواهید به سرعت یاد بگیرید می توانید مهارت یک کوچ را به کار بگیرید.
- انتظاراتتان را به اشتراک بگذارید و یک درک مشترک از آنها بنا کنید تا هیچ ابهامی وجود نداشته باشد.
- بدانید که شکاف ها طبیعی هستند. پس سال ها کار کردن با افراد می توانید متوجه شوید که همیشه موقع کار کردن با فرد جدیدی روی کار جدیدی یک دورۀ آماده سازی وجود دارد و این امر کاملاً طبیعی است. درست همانطور که یادگیری مهارت جدید برای شما نیازمند زمان است، برای دیگران هم انجام درست کارها برای اولین بار زمان بر است. این درمورد ارتباط فعال در حین کار کردن با دیگران است.
- در آخر به خودتان اجازه دهید که رها شوید. همۀ افراد نمی توانند کارها را دقیقا همانطور که شما انتظار دارید انجام دهند و شما هم نباید از آن ها چنین انتظاری داشته باشید، به خصوص زمانی که حرف بر سر خلاقیت و کار رده بالا باشد. حتی اگر خطاهای عینی وجود داشته باشد، (به جای اینکه مستقیما آن را تصحیح کنید) پرسنل و یا همکارانتان را راهنمایی کنید تا بتوانند از خطاهایشان درس بگیرند، به این ترتیب دفعۀ بعد خودشان می دانند که باید چه کاری انجام دهند. وقتی یاد بگیرید که انتظارت جزئی تان را کنار بگذارید و اجازه دهید افراد کار خودشان را بکنند، اما راهنمایی شفافی برای دوره برایشان فراهم کنید، به آنها این امکان را می دهید تا یاد بگیرند، رشد کنند و بهترین کارشان را به شما تحویل دهند.
مقالات مرتبط
برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود