تحت بهترین شرایط هم حفظ کردن انگیزه می تواند سخت باشد. پس وقتی در حال انجام فهرست کاری 4 صفحه ای هستید، و یک نامۀ عدم پذیرش دیگر دریافت می کنید، فرزند بزرگتان اعلام می کند که مجدداً می خواهد با شما زندگی کند، اتومبیل و ماشین لباسشویی تان همزمان از کار می افتند، و در طول روز نمی توانید زمانی برای پیش بردن پروژه های شخصی تان پیدا کنید، چگونه می توانید با انگیزه بمانید؟

ما آن راهنماهای روانشناسی عوامانه که می گویند عکسی از بهترین حالتتان را روی یخچال بچسبانید یا چکی به مبلغ یک میلیون دلار برای خودتان بنویسید و روی مانیتور کامپیوترتان یا آینه تان بچسبانید و یا جملۀ تأکیدی مثل “من جفت کامل خود را جذب می کنم.” می دانیم.

انگیزه، جادویی نیست. در یک بطری در بسته برای شما به ارمغان آورده نمی شود. هیچ میانبری برای رسیدن به آن وجود ندارد. بلکه چیزی است که می توانید با برنامه ریزی و تحت کنترل آوردن امور به آن برسید. هر سخنران و نویسندۀ الهام بخشی و هر مربی زندگی و هر سمیناری در این زمینه، توصیه های خودش را دارد، اما طی دهه ها مشاهدۀ انسان های بسیار موفق و با دستاوردهای بالا، به فهرستی با 7 مورد رسیده ایم که برای حفظ انگیزه مورد نیاز هستند، چه بخواهید یک پازل 10000 تکه را کامل کنید یا بخواهید قلۀ کلیمانجارو را فتح کنید این 7 مورد به کارتان می آیند.

7 گام برای با انگیزه ماندن


هدفی تعیین کنید و آن را با دقیق ترین جزئیات تجسم کنید.

آن را ببینید، حس کنید، صداهایی که همراه با نتیجۀ نهایی می آید را بشنوید (بادی که از بین موهایتان می وزد، یا صدای تمجید و تحسین ها را). ورزشکاران برگزیده عملکردشان را جلوتر از زمان می بینند- درست مانند بوی عرقی که در حین عبور از خط پایان از زیر صورتشان جاری است.

فهرستی از دلایلی که می خواهید به آن هدف دست پیدا کنید، تهیه کنید.

در دنیای شلوغ و گیج کنندۀ اطراف ما، خارج شدن از مسیر بسیار آسان است. به همین دلیل است که باید خودتان را در هدفتان مستقر کنید. به منظور تضمین کردن بیشتر موفقیتتان فهرست را دستی بنویسید. مطالعات نشان داده اند وقتی ما این کار را انجام می دهیم و با دست حروف را به هم متصل می کنیم، مغز را به طور فعالانه تری در فرایند درگیر می کنیم. چون تایپ کردن یک عملکرد اتوماتیک است که فقط در انتخاب حروف درگیر می شود و ارتباط ذهنی کمی در این فرایند وجود دارد.

هدفتان را به اهداف کوچکتری تقسیم کنید و پاداش و اهداف واسطه ای در نظر بگیرید.

این فرایند خیلی قبل تر از اینکه ویکی پدیا 8 نوع متفاوت مفهوم را توضیح دهد، توسط سوزان گربر “تکه تکه کردن” نامیده شده بود. این می تواند بهترین پادزهر غیر دارویی برای اختلال توجه در بیش فعالی باشد. آنتونی رابینز که پیشگام سخنرانی های انگیزشی و مربی رشد فردی است می گوید: “یک منبع اصلی استرس در زندگی ما از این احساس ناشی می شود که تعداد غیر ممکنی از کارهای در دست انجام را پیش رو داریم. اگر پروژه ای را بردارید و سعی کنید همۀ چیزها را فوراً انجام دهید دستپاچه می شوید و در کارها غرق می شوید.”

تکه تکه کردن را شروع کنید. سیستم تان می تواند یک پروژه را تقسیم کند. آن را به گام های واقع بینانۀ کوچک تقسیم کنید تا هر بار فقط یکی از آن ها را انجام دهید. علم اعصاب به ما می گوید که هر موفقیت کوچکی، مرکز پاداش مغز را فعال می کند و باعث می شود دوپامین که مادۀ شیمیایی احساس خوب است در بدن آزاد شود. این موضوع به ما کمک می کند تا متمرکز شویم و ما را تشویق می کند تا گام مشابه بعدی را برداریم. این کار، چه در مورد قبوض پرداختی تان و چه در مورد پیدا کردن یک شغل جدید، را امتحان کنید.

یک استراتژی داشته باشید اما برای تغییرات هم آماده باشید.

بگذارید توماس ادیسون در این بخش شما را تشویق کند: “من شکست نخورده ام. فقط 10000 راهی را پیدا کردم که کار نمی کرد.” “بزرگترین ضعف ما در تسلیم شدن قرار گرفته است.” ” مطمئن ترین راه برای موفقیت این است که همیشه یک بار دیگر تلاش کنید.”

کمکی که نیاز دارید را دریافت کنید.

این لزوماً به این معنی نیست که از مردم یک روستا کمک بگیرید، اما اگر به طور نظری هم بتوانید به تنهایی به هدفتان برسید، یک ارزش ذاتی در به اشتراک گذاشتن نقشه هایتان را وجود دارد. به همین دلیل است که افراد مقابل چشم شاهدان ازدواج می کنند. اعلام کردن نیت هایتان یک پیغام قوی به جهان و مهم تر از همه به ذهن نیمه هوشیارتان می فرستد، که البته گاهی هم می تواند بهترین تلاش شما را خراب کند. همچنین اغلب توانایی مان را بیشتر از چیزی که هستند تخمین می زنیم. جنبۀ مهم قضیه انتخاب کردن شخصی است که می خواهید قضیه را به او بگویید و از او کمک بخواهید. این موضوع به قانون سازندۀ” ابزار مناسب برای کار مناسب” بستگی دارد که همیشه به کار می گیریم.

از پیش تعیین کنید که با کاهش انگیزه چگونه برخورد خواهید کرد.

این یک تفکر شکست خورده نیست، برعکس! اینکه جایی در میانۀ راه، به خاطر یک عقب نشینی کوتاه مدت یا خستگی محض یا هر دلیل دیگری، به کمی ترقی و کمک نیاز داشته باشید، اجتناب ناپذیر است. وقتی این اتفاق می افتد می توانید فکر کنید که دیگران برای رسیدن به اهدافشان چه چیزهایی را تحمل می کنند، و برای بر هم زدن یک مهمانی اندوهگین از همان ابتدا، می توانید از سخت ترین مدل های استقامتی که می توانید متصور شوید استفاده کنید: مثلاً دوستانی که با بیماری های جدی دست و پنجه نرم می کنند یا بازماندگان هولوکاست.

وینستون چرچیل به طور خاص در این حوزه الهام بخش است. پس از اینکه در طول جنگ جهانی دوم  لندن 57 بمباران پی در پی توسط آلمان را متحمل شد، چرچیل برای سخنرانی برای گروهی از دانش آموزان دعوت شد. در آن سخنرانی او سطر جاودانۀ خود را بیان کرد: “هرگز، هرگز، هرگز، هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشوید.”

دائماً دلیلتان برای انجام کار را بررسی کنید.

استیو جابز علی رغم اشتباهات بی شمار انسانی اش، این حقیقت را به شکل فوق العاده ای به نمایش گذاشت. یک بار یه یکی از مصاحبه کنندگان گفت: فکر می کنم بسیاری از افرادی که می توانند (نه اینکه این کار را واقعا انجام دهند) در طول زمان سهم حمایت کننده ای داشته باشند، از درون برانگیخته شده اند. باید همین طور باشد. زیرا در جذر و مد نظرات افراد و هوس های زودگذر، زمان هایی وجود دارد که مورد انتقاد قرار می گیرید، و انتقاد بسیار سخت است.

بنابراین وقتی مورد انتقاد قرار می گیرید، یاد می گیرید کمی عقب بکشید و به ضربت گیر خودتان گوش دهید. و اگر نهایتاً خودتان هم به آن برسید، تا حدودی این موضوع شما را از ستایش و تحسین دور می کند. برای اقدام یکسان، تحسین برایتان کمی کم اهمیت می شود، و انتقاد هم برایتان کمی کم اهمیت می شود. و شما بیشتر از درون انگیزه پیدا می کنید.”

یک تصویر بزرگ ببینید

یک راه فراتر از این هم برای فکر کردن در مورد انگیزه وجود دارد و اینکه “چرا ما اینجا هستیم؟”. رابین هیل، یک یهودی بزرگ که در حدود دوران مسیح زنده بود، نقل قول معروفی دارد: “اگر شما نه، پس چه کسی؟ اگر حالا نه، پس کِی؟” اگر واقعا اجازه دهید که این کلمات را هضم کنید، سست شدن و طفره رفتن کار سختی می شود.

اما شاید این گفتۀ معروف که می گوید “همه چیز را در دید قرار دهید” از دالایی لاما باشد. وقتی از او پرسیده شد که چه چیز بیش از همه او را در مورد بشریت شگفت زده می کند گفت :”انسان”. چرا؟

گفت: “چون سلامتی اش را فدای پول می کند. سپس پول را فدای بهبودی اش می کند. سپس در مورد آینده مضطرب می شود، در حالیکه از زمان حال هم لذتی نمی برد، نتیجه این می شودکه نه در زمان حال زندگی می کند و نه در آینده، به گونه ای زندگی می کند که هیچ وقت قرار نیست بمیرد، سپس می میرد در حالیکه هرگز طعم واقعی زندگی کردن را نچشیده است.”

پس چه چیز شما را با انگیزه نگه می دارد؟ دوست داریم از خودتان بشنویم.