دوستیابی یکی از مهارت هایی است که هر کس برای بهتر کردن روابط عاطفی و اجتماعی خود به آن نیاز دارد. اما باتوجه به شخصیت و شرایط اجتماعی پیدا کردن دوست خوب ممکن است با چالش های مواجه شود. در این مقاله چند نکته مهم برای پیدا کردن دوست خوب را آموزش خواهیم داد. در ادامه با هاو کن یو همراه باشید.
آمار دوستیابی و یک خاطره
ممکن است تا در شبکههای اجتماعی صدها دوست داشته باشید. اما در واقع هنگامی که در ساعت ۲ صبح با بحرانی مواجه میشوید، کدام یک از دوستان شما هستند که میتوانید به آنها زنگ زده و از آنها تقاضای کمک کنید؟
شخصی که قبلا در شهری کوچک به نام ورمونت اقامت داشت، بعد از مدتی از آنجا نقل مکان کرد. درآن شهر همه افراد او را میشناختند و با کسب و کار او نیز آشنا بودند. مکان های زیادی در آن شهر وجود نداشت و به دلیل این که همه اهالی آنجا یک دیگر را میشناختند، همیشه از یکدیگر مراقب می کردند و به همین دلیل این افراد همیشه احساس امنیت داشتند. زمانی که آن شخص با مقالهای از یک مجله با موضوع زندگی در شهر ورمونت مواجه شد به طور ناخواسته گریست. مضمون مقاله به این صورت بود که اهالی آن شهر همگی به کمک هم انبار غله یک کشاورز را که سوخته و خاکستر شده بود، از نو ساخته بودند. در آن لحظه، آن فرد فقط و فقط در آرزوی محیط و دوستان صمیمیای خود بود.
موارد مهمی که باید یاد بگیرید سه مورد اصلی هستند که برایتان در این نوشته شرح خواهیم داد. در این مقاله ما به این سه مورد اصطلاحا فرمول دوستی میگوییم. آرامش داشته باشید، نسبت به دیگران روباز باشید و با دیگران ارتباط برقرار کنید. داین سه مورد، در حقیقت سه استراتژی اولیه برای پیدا کردن دوستان نزدیک هستند.
مرحله اول : آرامش داشتن
ما در جهانی زندگی میکنیم، که به شدت برای انجام کارهای بیشر و با سرعت بیشتر از قبل، در حال تکاپو هستیم. در واقع سیستم عصبی شما شروع به عادت کردن به آن سرعت میکند و نحوه برخوردتان با دیگران با همان سرعت منطبق میشود. در واقع شما متوجه این نیستید که که چگونه بدن یا ذهنتان درگیر این سرعت است و این نیز بر روی شما تاثیر میگذارد.
هنگامی که شما شروع به پذیرش و سنجیدن سرعت خود می کنید، پس از آن میتوانید تا تصمیم به آرامش داشتن بگیرید، ممکن است که در این شرایط کمی احساس اضطراب کنید. مشکلی نیست! این احساس نشات گرفته از بدن شماست و زمانی که همه چیز را با سرعت انجام میدادید، متوجه نبود.
این فرایند باید به صورت مادام العمر انجام شود و اصلا لازم نیست که در آن استاد باشید. فقط احتیاج دارد که نتایج آن را ببینید تا به تاثیر آن پی ببرید. داشتن آگاهی یک ابزار عالی برای سرعت بخشیدن به توسعه این مهارت در شما است. با آرام بودن، تواناییتان برای انجام مرحله بعد و یادگیری مهارت بعدی بالاتر میرود.
مرحله دوم: روباز بودن
زمانی که شما شروع به پذیرش بدنتان، تجربیات ذهنی و احساسیتان میکنید، فرصت بیشتری برای تاثیر گیری از سایر افراد و روباز بودن در برابرشان به دست میآورید و این اتفاق دقیقا کلید اصلی ایجاد روابط دوستانه است. بدون تاثیرپذیری از دیگران، رابطهای بین شما اتفاق نمیافتد و در واقع آنچه که بینتان میگذرد، فقط تعامل خوانده میشود.
محققی به نام brene’ brown در این ضمینه میگوید که کلید اصلی ایجاد روابطه نزدیک اعم از روابط عاشقانه و یا دوستانه، تاثیر پذیری است. این شرایط کمی ترسناک است. ممکن است نادیده گرفته شوید و یا آزرده خاطر شوید و خجالت بکشید.
در واقع بدون تاثیر پذیری، طرف مقابل شما هیچ راه ارتباطی جز ماسکی که به چهرهتان زدید، برای ارتباط گرفتن با شما پیدا نمی کند.
با تاثیرپذیریتان از جانب طرف مقابل،روی حقیقی شما دیده میشود، شما انسان هستید. مطمئنا ممکن است که بعضی از افراد از شما خوششان نیاید ، ولی ممکن است که بسیاری دیگر این احساس را نداشته و از شما خوششان آمده و بخواهند که با شما در ارتباط باشند.
مرحله سوم: ارتباط برقرار کردن
زمانی که شما آرام و پذیرا باشید، آماده این هستید که با دیگران ارتباط برقرار کنید. اگر تاثیر پذیری کلید باشد، ارتباط برقرار کردن حکم درب را دارد. هنگامی که در میان ترسهایتان قدم میگذارید تا با دیگران ارتباط برقرار کنید و زمانی که تاثیر پذیر و در عین حال حاضر هستید، در نقطهای قرار دارید که میتوانید بازی را به نفع خود پیش ببرید.
با تغییر دادن خودتان برای حرکت رو به جلو و ارتباط گرفتن با دیگران، و تبدیل شدن از فردی غیرفعال به انسانی فعال ممکن است تا کمی کنترلتان را از دست میدهید. قطعا شما میتوانید تا با استفاده از شخصیت فوق العادهتان با دیگران ارتباط برقرار کنید و حتما از مزایای این کار با خبر هستید. اگر دوست دارید که به زودی دوستانی برای خود پیدا کنید، هر سه مرحله بالا را از فردا شروع کنید.
نقاط کلیدی فرمول دوستی
یک موقعیت امن ایجاد کنید.
این نکته برای استفاده از فرمول دوستی و ایجاد روابط دوستانه امری ضروری است. تا زمانی که شما احساس ناامنی دارید، فیزیولوژی بدنتان احساس شما را به سمت حالت بقا سوق میدهد وقتی بدنتان احساس میکند که در معرض خطر قرار دارد، به طور طبیعی در آن لحطه تمایلی به ایجاد رابطه دوستانه نخواهید داشت.
اگر احساس ناامنی دارید، ممکن است که طرف مقابلتان نیز همین احساس را داشته باشد. در این شرایط میتوانید بدون در نظر گرفتن موقیعت فیزیکی و احساسی خود، سعی کنید تا با طرف مقابلتان ارتباط برقرار کنید و یا می توانید تا کمی آرامتر پیش رفته و این عدم داشتن اطمینان را نیز در نظر بگیرید.
زمانی که شما درباره آنچه که اتفاق افتاده است صحبت می کنید، قطعا احساستان قابل انکار و یا پنهان شدن نخواهد بود و در آن زمان طرف مقابلتان میتواند آرام باشد. زمانی که میگویید عصبی هستید، سایرین احساس آرامش پیدا میکنند، زیرا با این حرفتان ابراز کردهاید که آسیبپذیرید. داشتن احساس امنیت، مانند داشتن یک زمین حاصلخیز است.
آن چه که می خواهید را مشخص کنید.
زمانی که سعی میکنید آرام باشید تا بتوانید با آن دسته افرادی که آنها را به عنوان دوست قبول دارید ارتباط برقرار کنید، تمایلتان به این که سبب شکلگیری آن دوستی شوید بالاتر میروشد و به جای این که منتظر باشید، در ذهنتان نقشه میچینید.
اگر دوست دارید تا دوستانی پیدا کنید که از طبیعت لذت میبرند، مسلما برای پیدا کردن دوست موردنظرتان وقت گذراندن در گیم نت ها کار درستی نیست. قطعا پیوستن به یک باشگاه کوهنوردی باعث میشود تا با افرادی که عاشق طبیعیت هستند ملاقات داشته باشید.
به چیزی که نمیخواهید نه بگوید.
با مشخص کردن دقیق آنچه که هدف شما از ایجاد دوستیست، موضع خود را مشخص کنید. این سخن بدین معناست که به دوستانی که به شما انرژی مثبت منتقل نمیکنند “نه” بگویید. قطعا دوستی دارید که حاضر است برای دوست دیگرش کاری انجام دهید اما برای شما خیر.
این دوست همان دوستیست که همیشه در شرایط بحرانی زندگیاش به شما زنگ میزند و هیج وقت هم دوست ندارد تا به سخنان شما گوش کرده و به کارهایی که میگویید انجام بدهد، عمل کنید. این فرد دقیقا همان دوستیست که وقتی شماره تلفشنش روی کالرآیدی شما میافتد، برای این که گوشیتان را بردارید کمی به شک میافتید.
اگر زندگیتان را با افرادی پر کنید که شما را تضعیف میکنند، قطعا جایی برای انسانها و دوستانی که شما را قوت میبخشند باقی نخواهید گذاشت. شروع کنید و آزادانه عقایدتان را ابراز کنید. . شروع به گفتن آنچه که واقعا احساس می کنید و آن چه که میخواهد بکنید. گاهی اوقات گفتن حقیقت باعث میشود که یکی از آن دوستان منفی کنارتان، خودش تصمیم به قطع رابطه و دوری از شما بگیرد.
برخی از افراد بر این باورند که باید مرزهایی خوب برای روابط دوستیشان بگذارند. محدودیتهایتان را با احساسات و خواستههایتان پر کنید. شجاع و قابل اعتماد باشید. برای این کار باید بر روی ایجاد برخی محدودیتهای جدی در روابط دوستیتان کار کنید. با این روش افرادی که دوستشان ندارید خودشان از شما دوری خواهند کرد و کسانی که شما آنها را میخواهید جذبتان خواهند شد.
به دنبال چیزی بیش ازخودتان باشید.
انسانها همیشه جذب افرادی میشوند که در زندگیشان هدفی دارند. شما کتاب میخوانید و در مورد افرادی که که در مقابل خطرات زندگیشان ایستادگی میکنند، فیلم میبینید.
به دنبال چیزی فراتر از اشتیاقتان باشید. چیزی که میخواهید برایش زندگی کنید و یا بمیرید را بیابید و به دنبال آن بروید. کمترین چیز این است که به آن هدفتان رسیده و این کار باعث میشود که با تلاش هر چه بیشترتان برای رسیدن به هدفتان، سایرین بیشتر جذب شما شوند.
از تنهاییتان لذت ببرید.
هر چه بیشتر از مصاحبت با خودتان لذت ببرید، دیگران بیشتر به شما جذب خواهند شد. زمانی که به دیگران نیاز ندارید، به چشم آنها جذابتر دیده میشوید.مسلما در زندگی همه شما فردی وجود داشته است که همیشه به طور ناشیانه این که احتیاج به پیدا کردن دوست دارد را بروز میداده است و در عین حال شما هم اصلا دوست نداشتید که با او معاشرت کنید.
هرچه بیشتر یاد بگیرید که از خودتان لذت می برید، نیازهای کمتری خواهید داشت. جدای از مسایل روانشانختی، انسان به طور غریزی و بیولوژیکی به دیگران احتیاج دارد. و منظور از این که از خودتان لذت ببرید، این نیست که مانند یک زاهد گوشهنشینی و انزوا را انتخاب کنید. مقصود از این حرف این است که از تنهاییتان نیز لذت ببرید.
ارتباط برقرارکردن نیز امری جدی است.
انسان برای درک، تشخیص و حل مشکلاتش آموزش یافته است. قطعا این موارد همگی استراتژیهایی عالی برای رفع مشکلات هستند. انسانها حیوانات اجتماعی هستند و برای ارتباط برقرار کردن با یک دیگر گشنه هستند.. ما دوست داریم تا شنیده و دیده شویم و دوست نداریم که آنالیز شده و مورد بحث واقع شویم.
دفعه بعد که احساس کردید حرفهایتان شنیده نمیشود، و یا در شرایطی که باید مشکلی را حل کنید قرار گرفتهاید، کمی سرعتتان را کم کنید و برای این که تغییر رویه دهید، از فرمول دوستی استفاده کنید. به فردی که با شما دردودل میکند به چشم مشکل نگاه نکنید و زمانی که با شما صحبت میکنید، در پاسخ از او سوالاتی با پایان باز بپرسید. به طوری که او را تشویق به حرف زدن کنید. مثلا بپرسید که زمانی که رییست آنطور صحبت کرد، چه احساسی داشتی؟
برای درک کردن کمتر بشنوید و برای ارتباط برقرار کردن بیشتر گوش کنید. با حرکات و حرفهایتان طرف مقابلتان را تشویق کنید که احساسات پذیرا بودنش نسبت به شما را بروز دهد.. اگر احساس خوبی داشته باشید، حتی میتوانید تا طرف مقابلتان را لمس کنید. تحقیقات ثابت کرده است است که لمس کردن نوعی اتصال قدرتمند است که بلافاصله می تواند به طرفین این احساس را منتقل کند که همه چیز روبه راه است.
لحظاتی که احساساتتان شدید بوده است را به اشتراک بگذارید.
هنگامی که در وضعیتی وخیم هستید و احتمالا خطر را حس میکنید، پس از کمی درنگ به فکر گرفتن کمک میافتید. در این ضمینه در زمان جنگ جهانی دوم و در زمان بمباران لندن مطالعاتی انجام شد. در آن موقع مردم به جای جنگیدن بر سر غنیمتهای محدودی که در اختیار داشتند، همگی با هم متحد شده و آن ها را بین خود به اشتراک میگذاشتند.
تصور کنید که با فردی به کوه نوردی رفتهاید و از قضا مسیر را گم کرده و بعد از اندکی دوباره مسیر درست را پیدا می کنید و از اشتباهی که کردهاید به خنده میافتید.همین اشتباهات خلاصهای میشوند تا تجربهتان و احساس خوبی که در آن لحظه داشتید را به شما یادآوری کنند.
لحظات خاصی را برای ایجاد دوستیتان برنامه ریزی کنید.
ایجاد مراسم های مناسبتی می تواند لحظات مشترکتان را تکرار کند. همه ما در زندگی نیازمند پیش بینی کردن هستیم، زمانی که درباره چیزی که قابل پیش بینی است برنامه ریزی میکند، این کار به یک رسم تبدیل میشود. اگر از عادات و رسوم مثبت استفاده نکیند، ذهنتان به ناخودآگاه به سمت افکار منفی میرود.
یک زوج ممکن است که هر هفته، یک شب را برای قرار بیرون با یکدیگر در نظر گرفته باشند. در طی هفته این زوج میتوانند تا فکرشان را با افکار پوچی که بابت آخرین دعوایشان با هم در ذهنشان است، مشغول کنند. اما اتفاق نباید بر روی قرار هفتگیشان که باید مملو از حس ارتباط و آرامش باشد تاثیر بگذارد.
با دوستانتان برنامههایی بگذارید که شما را به یکدیگر نزدیکتر کند. مثلا با گروهی از دوستانتان قرار بگزارید که هفتهای یک بار و به مدت ۴ ساعت یکدیگر را ببینید. شاید خیلی از آقایون این طور فکر کنند که وقت گذراندن با سایر آقایان و این دسته قرارهای از قبل تعیین شده جالب نیستند. علت این است که شما نباید آن را به چشم وقت گذارنی ببینید، بلکه باید آن را زمانی برای ارتباط برقرار کردن با دوستانتان ببینید. با این راهکار همیشه مطمین خواهید بود که اگر روزی اتفاق سختی هم برایتان اتفاق بیفتد، باز هم گروهی متعلق به خودتان دارید.
گوش دادن میتواند نشاندهنده کیفیت بالای یک دوستی باشد.
توانایی شما در گوش دادن به دیگران، آنها را منجر به این میکند که به صورت عمقی از تجرابشان با شما صحبت کنند. با خود بیاندیشید و فکر کنید که چند نفر از دوستانتان را میشناسید که بتوانند یک ساعت کامل نشسته و به سخنان شما گوش دهند؟
زمانی که به فرآیند گوش دادن به چشم یک وظیفه ذهنی نگاه میکنید، برایتان سخت به نظر میرسد. اما زمانی که آن را ناشی از صمیمیت و از روی احساس نگاه میکنید، قطعا برایتان آسانتر و مهیجتر خواهد بود.
زمانی که شخصی با شما صحبت میکند، ناخودآگاه متوجه پاسخ و احساس شما نسبت به حرفهایش میشود و از حرکات بدنتان پاسختان را میفهمد و به این که چه قدر نسبت به شنیدن حرفهایش مشتاق هستید نیز پی میبرد. شما میتوانید نحوه تاثیری که سخنان طرف مقابلتان بر روی شما گذاشته است را بازتاب دهید.
آخرین باری که تمام و کمال به سخنانتان گوش داده شده است، کی بوده است؟ آخرین باری که شما به سخن کسی کاملا گوش دادهاید، کی بوده است؟
سرگرم کننده بودن دقیقا مانند آهنرباییست که دیگران را جذب شما میکند.
طنز یک پدیده اجتماعیست که باعث میشود تا آزادانه صحبت کنید. برای این که لذت ببرید، باید آرام و رک باشید. بسیاری از ما، ما نمی دانیم که چگونه می توانیم سرگرم کننده یا خنده دار باشیم؟ سعی کنید تا کودک باشید ومثل کودکان لذت ببرید.
غالبا افراد به شخصی که سرگرم کننده است تمایل پیدا میکنند. اگر دوست دارید که همچین شخصیتی داشته باشید، باید ریسک احتمال که در چشم دیگران فردی احمق دیده شوید را بپذیرید. در ابتدا ممکن است چیزی بگویید یا کاری کنید که به نظر خندهدار نرسد. آن اتفاق را نادیده بگیرید و به کارتان ادامه دهید. قطعا شکست خوردن شما بیش از این که برای دیگران مهم باشد برای خودتان مهم است. حتی شاید بقیه این که شما فردی ریسکپذیر هستید را نیز تحسین کنند.
اول از همه دوست خودتان باشید.
رفتارهای ذکر شده در بالا را با خودتان تمرین کنید. یک فعالیت هفتگی سرگرمکننده داشته باشید و در ذهنتان از فرمول دوستی استفاده کنید. اگر در ذهنتان با خود صحبتهای منفی میکنید، به عواطف بنیادینتان توجه کنید. آنها را احساس کنید تا بتوانید بروزشان دهید. وضعتان را تغییر دهید و بدنتان را حرکت دهید. خودتان را از وضعیت منفیای که در آن هستید بیرون آورده و بیشتر بر روی تجربیاتتان (مثبتتان) تمرکز کنید .
اغلب اوقات زمانی که انسان کسر را ندارد تا او را تسکین دهد، درست مانند بچهها، خودش خود را تسلی میدهد. لازم است تا بدانید که اکنون شما به عنوان یک انسان بزرگ، انتخابهای بیشتری دارید. انتخاب کنید تا زمانی که زندگی می کنید، احساس کنید و احساساتتان را ابراز کنید. و آن صدایی را که در دوران بچگی از آن محروم بودید، حالا به کار ببرید. به خاطر خودتان روی پاهایتان بایستید، درست همانطور که ممکن است برای یک دوست خوب این کار را انجام دهید.
دیگران احساس خواهند کرد که شما چگونه از خودتان مراقبت می کنید و این موجب میشود که باور کنند که شما همان کار را نیز میتوانید تا برای آنها انجام دهید. آنها به طور طبیعی بیشتر از قبل به شما اطمینان خواهند کرد.
بخشنده باشید.
به دیگران اجازه دهید تا بدانند که شما در عوض کاری که برایشان میکنید، چیزی به دست نمیآورید ، به جای این که کادوهای گرانبها به دوستانتان بدهید، به عنوان هدیه از راههای متفاوتی بدانها نشان دهید که پذیرای آنها هستید. نشان دهید که شما همان فردی هستید که از نظ احساسی ریسک میکند.
زمانی که در شرایطی هستید که منفعتی برایتان ندارد، شروع به تحسین کنید. به عنوان مثال به خانمی که مامور بازرس فرودگاه است بگویید که امروز چه روز خوبیست. هر چه که عادت دلرحمی در شما بیشتر باشد، در نظر سایرین شما بیشتر به فردی که دیگران نیز دوست دارند در کنارش باشند، شباهت دارید.
اگر دوست دارید که در زندگیتان دوستان خوبی داشته باشید، اول از همه سعی کنید تا برای دیگران دوست خوبی باشید. زمانی که دیگران ریسک نمیکنند، شما این کار را انجام دهید. واقعی باشید، زمانی که دیگران تاثیرپذیر نیستند، شما اینگونه باشید.
سعی کنید تا برای دوستانتان فردی خاص باشید. این که بخواهید با همه دوست باشید، ممکن است تا کمی دوستانتان را سرد کند. تمرکزتان را از روی ایجاد دوستی برداشته و بیشتر به ریلکس بود، پذیرا بودن و ارتباط برقرار کردن سوق دهید.
هر روز یکی از مهارتهای ذکر شده را امتحان کنید و با آنها بازی کنید. از قلمرو راحتی خود بیرون بیایید. خودتان را در شرایط جدید، و شاید هم تا حد کمی ترسناک قرار دهید تا تجربه و مهارت های دوستیابی خود را گسترش دهید. حتی افرادی که به سندروم آسپرگر( اختلال رشدی که بر توانایی اجتماعی و برقراری ارتباط گرفتن فرد با دیگران، تاثیرگذار است.) و یا دیسلکسیا (خوانش پریشی) و یا اختلال در توانایی خواندن نیز مبتلا هستند نیز میتوانند این کارها را انجام دهند. پس شما نیز قطعا در این راه موفق خواهید شد.
برای ارسال دیدگاه خود، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
ورود